107

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...!👀
متاسفانه کنگر خورد لنگر انداخت😑
بهم قول داده تا وقتی کاریش نداشته باشم کاریم نداشته باشه😊

*شرح حالم در پست های اول *

107...

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...!👀
متاسفانه کنگر خورد لنگر انداخت😑
بهم قول داده تا وقتی کاریش نداشته باشم کاریم نداشته باشه😊

*شرح حالم در پست های اول *

107...

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...! 107...

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...! 107...

از سه شنبه ظهر پای چپم حس کردم یه جوریه!سنگینه دست خودم نیس نمیدونم!یه جوری بود!۶ ماه بود آمپولام رو نزده بودم:)فرداش ساعت ۸ونیم شب رفتم مطب غلغله بود گفتم وقت میخوام بیمار ام‌اس هستم.منشی گفت به هیچ وجه نمیشه کلی آدم تو نوبتن منم زن و زندگی‌ دارم باید زودتر میومدی و کلی غر دیگه!گفتم من تازه مشکل واسم پیش اومده دو روز آینده هم دکتر نیستن بدتر میشم گفت نمیشه خانوم نوبت نمیدم باید اول وقت میومدی!منم توان بحث نداشتم گفتم میرم اتاق معاینه فقط واسم دارو بنویسن!رفتم و به خانومه گقتم من پای چپم خیلی سنگین شده ضعف داره و ۶ ماهه داروم رو مصرف نکردمکلی دعوا کرد چرا نزدم گفت شاید لازم باشه پالس بگیری .گفتم منشی نمیذاره برم داخل!زنگ زد به آقای دکتر و قضیه رو گفت.آقای دکتر گفت هیچی ننویسید براش باید ببینمش نذارید بره!حتما امشب باید ببینمش ویزیت بشه!خانومه گفت به  منشی بگو گفتم اینقدر بداخلاقه میترسم حرف بزنمخانومه زنگ زد به منشی گفت آقای دکتر گفتن ایشون باید ویزیت شن وقت  بدید بهشون!منشی هم گف نمیشه و وقت نیس ساعت ۹ شبه کلی مریض تو نوبتنخانومه هم گف راه به راه از شهرستان اومده :))))))  (الکی)دکتر گفتن نذارید بره باید ببینمش!با کلی غر بهم وقت داد منشیساعت ۱۰ونیم شب آخرین نفر رفتم داخلدکتر پروندم رو دید گفت به به!ماسکتو بده پایین ببینمت دختر خوشگلم :) !۸ ساله سالم و صحیحی خداروشکر! یهو گفتم ۶ ماهه آمپولمو نزدم و پای چپم سنگینه آقای دکتر :))ماتش برد!اشاره کرد به خودش گفت جان من بزن!۸ ساله حالت خوبه آمپولت بهت ساخته.ام اس باهات آشتی کرده تو باهاش قهر میکنی؟بعدم کلی حرف زد و مواخده‌م کردگفت خداروشکر زود اومدی آفرین خیلی کار خوبی کردیاین سنگینی هم&nb 107...ادامه مطلب

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...! 107...

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...! 107...

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...! 107...

از بهار ۹۳ متوجه یه مهمون ناخونده شدم به اسم ام اس...! 107...

حرف از خارج رفتن شد

عموم گفت واقعا دوست داری بری؟؟

گفتم آره از خُدامه!

گفت عموجون دلت میاد این همه  آدمی که دوستت دارن رو بذاری بری؟

نمیگی دلمون تنگ میشه جای خالیتُ چیکار کنیم؟

میخواستم بگم عموجون قربونت برم الان یکی دیگه باید این حرفارو میزد بهم: )))))

107...